تا حالا براتون پیش اومده که بخواهید کسی یک کاری را انجام دهد که او خیلی علاقه ای به انجام آن نداشته باشد مثلا همسر، فرزند یا همکارتان. در این شرایط چه می کنید؟ برخی از افراد (مخصوصا مدیران) که به اشتباه خود را بالاتر از دیگران و صاحب قدرت فرض می کنند از روش هایی مانند تحقیر، توهین و و توبیخ و یا از ابزار ترس استفاده می کنند اما همه میدانیم که این روش ها منجر به نارضایتی، ناراحتی و از بین رفتن انگیزه و علاقه و ریسک پذیری و هزاران مشکل دیگر می شود. ممکن است که تهدید کردن یک فرد با اسلحه منجر به انجام کاری از طرف او شود اما این روش چقدر کاربردی است. پس چه باید کرد؟
افراد دیگر روش هایی مانند پاداش دادن را ترجیح می دهند درست است که این کار از روش قبلی انسانی تر و بهتر به نظر میرسد اما مشکلاتی دارد. مثل وقتی دختر کوچک من به حرف من گوش نمی دهد و من هر بار او را به اشتیاق گرفتن یک شکلات مجبور به انجام کاری می کنم پس از مدتی شرطی شده و دیگر اصلا از من حرف شنوی نخواهد داشت و هر بار برای انجام هر کاری خواهان شکلات خواهد شد وانگهی من می دانم که شکلات زیاد برای سلامتی او مضر است و ممکن است برایش آسیب زا نیز باشد. پس روش شرطی سازی که مخصوص آموزش حیوانات است بر روی انسان برای ایجاد یک فرهنگ درونی شده و قوی و بلند مدت کاربردی ندارد و تنها میتوان موردی و برای اهداف کوتاه مدت به سراغ آن رفت پس به طور کلی چه باید کرد آیا راه حلی وجود دارد؟
این موضوع من را وادار کرد که در این زمینه مطالعه کنم و با تئوری_انتخاب و کاربست آن در مدیریت# یعنی مدیریت_بدون_زور_و_اجبار آشنا شوم. در این زمینه کتاب ها و مقالات خواندم و گاهی هم آنها را خلاصه کردم و نوشتم و در اختیار سایرین قرار دادم. یکی از این کتاب ها که بسیار آن را دوست دارم و کاربردی می پندارم کتاب چماق و هویج دیگر کارایی ندارد نوشته دکتر پاول مارسیانو است که خلاصه ای از آن را در ویرگولم آپلود می کنم که می توانید آن را دانلود کرده و پنجره جدیدی در زندگی به روی خود بگشایید. او معتقد است برای آنکه کارکنان بهترین خودشان باشند و بیشترین تلاش را انجام دهند بایستی با احترام با آنها برخورد کرد و برای این منظور ۷ محرک معرفی میکند.