به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد
خداوند نام و خداوند جای خداوند روزی ده رهنمای
توانا بود هر که دانا بود ز دانش دل پیر برنا بود
عشق به تحصیل و یادگیری
برای بیان مسیر شکلدهی سبک مدیریت بدون زور و اجبار و مبتنی بر احترام در زندگی کاریم لازم است کمی از خودم بگویم. من مصطفی جاویده، دانش آموخته رشته نرم افزار در دانشگاه علم و صنعت هستم. علاقه من به کامپیوتر شاید به تحصیل خواهرم در رشته نرم افزار و برادرم در رشته سخت افزار برگردد. ولی هر چقدر که بیشتر برنامه نویسی کردم، احساس کردم من خلق کردن را دوست دارم و دلیل لذت بردن از نرم افزار به دلیل لذت بردن از خلق آثاری است که می توانم بگویم خالق آن ها من هستم. این حس خالق بودن بعد از اجرای موفق برنامه برایم بسیار لذت بخش بود. سالیانی در این عرصه مطالعه و تحقیق کردم. درس خواندن را تکلیف و وظیفه شرعی خود می دانستم از این رو در دانشگاه همواره سعی کردم یکی از بهترین های همدوره ای های تحصیلی خودم باشم به طوری که حتی به عنوان دانشجوی نخبه از سوی بنیاد ملی نخبگان نیز انتخاب شدم و به من کمک هزینه ای از سوی آن بنیاد پرداخت میشد. مبلغ ناچیزی بود ولی برایم بسیار شیرین بود.
از کارشناس فنی تا مدیر فنی
در کار نیز خداوند به من لطف نموده و مرا در مسیر ارتقا قرار داد و از یک برنامه نویس ساده و کم تجربه، کم کم سرپرست تیم کوچک و پس از مدتی مدیر تیم معماری و زیرساخت نرم افزاری شرکت و سپس همزمان مدیر تیم هوش مصنوعی، داده کاوی و کلان داده شدم. مدیریت را تا آن زمان بیشتر یک رفتار فنی می دیدم و بیشتر بر جنبه های فنی تاکید داشتم. بیشترین چیزی که از مدیریت به غیر از جنبه های فنی بر آن تمرکز میکردم، فرایندها و ابزارها بود. فرضم بر آن بود که برای بهبود اوضاع باید فرایندها را تصحیح کرد و ابزار ایجاد نمود. (بعدها به تجربه آموختم که فرایند ها و ابزارها بسیار مهم هستند اما افراد و تعاملات از فرایندها و ابزارها مهم تر هستند (مانیفست چابکی))
دوراهی مدیریت فنی یا رهبری؟
اما نکته ای هواره ذهن من را درگیر کرده بود. چرا نرخ مهاجرت همکاران توانمندم از ایران تا این حد زیاد است؟ چرا آنان وقتی به شرکت های خارجی می روند اینقدر عملکرد خوبی دارند طبق فرایندها و قوانین عمل می کنند (حتی گاهی بر خلاف رفتارشان در ایران) ؟ ذهنم مشغول یافتن پاسخ این سوالات بود که پیشنهاد معاونت آی تی شرکت به من داده شد و من خود را در مقابل چالشی بزرگ دیدم. دوراهی انتخاب ادامه مدیر فنی بودن و لذت بردن از خلاقیت و خالقیت و یا ورود به عرصه رهبری افرادی که دیگر حتی نیروهای مستقیم من هم نبودند. من از قبل میدانستم مدیریت یعنی پذیرفتن مسئولیت اشتباهات نیروهای مستقیم خود ولی حالا یک واسطه اضافه شده بود و از موضوعات فنی بیشتر فاصله میگرفتم و کار سخت تر شده بود. موضوعات فنی که قابل لمس تر بودند و برای اثبات آن کافی بود نشان دهی که سیستم کار میکند کم رنگ می شدند و باید به عرصه علوم انسانی مانند روان شناسی و رفتارشناسی ورود میکردم که اثبات صحت نظریه هایت به شدت مشکل است. تصمیم سختی بود که در نهایت در خلوتی صبحگاهی به این نتیجه رسیدم که اگر بتوانم در عرصه مدیریت تاثیر بسیار ناچیزی هم بگذارم باز هم وظیفه دارم به آن سو حرکت کنم زیرا به نظرم ایران پر است از استعدادها و افراد توانمند فنی که گرفتار رفتار مدیرانی با سبک دستوری و بالا به پایین شده اند و مدیرانی که مسیر مدیریت را از مسیر زور و اجبار و تهدید و ارعاب می دانند در نتیجه رضایت شغلی و کارایی در بین همکاران فنی کاهش می یابد. پس اگر می توانستم این نگاه را کمی هم تعدیل کنم حتما تاثیر بسزایی خواهد گذاشت حتی اگر تنها به اندازه همکاران شرکت خودمان باشد.
مطالعه، تجربه، بازبینی، تطبیق
با انتخاب این تصمیم شروع به مطالعه جدی در حوزه مدیریت و روانشناسی کردم و همزمان به تحصیل دوره دکترای مدیریت کسب و کار در دانشگاه تهران پرداختم. آنقدر اشتیاق داشتم که حتی گاهی یک کتاب را تنها در یک روز به انتها می رساندم. کتاب خواندن یکی از علایق من است و نکته برداری و خلاصه نویسی نیز از سرگرمی های دوست داشتنی من است که براساس رهنمود امام عزیزم مولای متقیان علی (ع) که فرمودند “زکات العم نشره” به رایگان منتشر می کنم. هر چه بیشتر پیش می رفتم بیشتر به این نکته پی میبردم که برای بهتر مدیریت کردن، زیربنایی ترین چیز آن است که در ابتدا انسان خوب و با اخلاقی باشی که به اصولی پایبند است و سپس خودت به سوی هر هدفی حرکت کنی و به سایرین بگویی بیایید و نه اینکه تو بمانی و به دیگران بگویی که شما بروید یعنی اول باید دارا شوی تا شنوندگان حرف تو را بشنوند و بپذیرند. از سوی دیگر با توجه به مطالعه حدود 20 ساله ام در حوزه معرفت نفس و علاقه مندی به کتاب های اخلاقی، این موضوع که مثلا در ارزش های چابک موضوعاتی مانند تعهد (Commitment)، شجاعت (Courage) و از همه مهمتر احترام (Respect) وجود دارد برایم بسیار جذاب و هیجان انگیز بود.
اعتماد و احترام، گمشده مدیران امروز
وقتی با خواندن کتاب چماق و هویچ دیگر کارایی ندارد از پاول مارسیانو به این نتیجه رسیدم که شاید یگانه گمشده مدیریت امروزی توجه به موضوع اعتماد و احترام است بر آن شدم که سبک مدیریت بدون زور و اجبار که برگرفته از آموزه های دکتر ویلیام گلسر است را ترویج کنم. این سبک از مدیریت حاصل ترکیب تئوری انتخاب آقای گلسر و سبک مدیریت کیفی آقای ادرواردز دیمنگ است. مردی که تحول امروز ژاپن مدیون آموزه ها و نکات علمی و مدیریتی اوست و من به شخصه او را بسیار دوست دارم. پس از چندی مطالعه، با توجه به گفتار پیشوایم امام علی (ع) در نامه 52 که فرمودند با “زیردستان خود همانند پدری مهربان رفتار کنید” دوست داشتم نام این سبک را با نام مدیریت پدرانه نامگذاری کنم اما به دلیل آنکه اصطلاح رایج مدیریت پدرانه (ترجمه لغت Paternalistic) مدلی است که مد نظر بنده نبود و احتمال سوء برداشت وجود دارد بنده با عنوان سبک رهبری ناب-چابک یا مدیریت بدون زورواجبار یا مدیریت محترمانه (مبتنی بر احترام) این سبک را معرفی خواهم کرد. سبکی که بر سه مفهوم رهبری (Leadership)، تولید ناب (Lean) و مفهوم چابکی (Agile) تکیه دارد که در آینده به هر کدام از آنها خواهم پرداخت. روشی که برای انگیزه بخشی به افراد در آن به روش هایی به غیر تشویق و تنبیه تمرکز دارد.
لازم به ذکر است بنده این سبک را با همکاری سایر دوستانم در معاونت خود با حدود 100 نفر زیر مجموعه بکار بستیم و شاهد نتایج بسیار شگرفی شدیم که ساده ترین آن تحقق صددرصدی اهداف مالی و کسب سود دوبرابری در هر سال نسبت به سال قبل بود.
معرفی منابع برای مطالعه بیشتر
برای اطلاعات بیشتر در مورد مفاهیم پایه ای که من به آنها خواهم پرداخت می توانید به کتاب “مدیریت بدون زور و اجبار” نوشته دکتر گلسر با ترجمه دکتر صاحبی و کتاب “چهار روز با دکتر دمینگ” نوشته لاتسکو و یا کتاب “آموزه های دکتر دمینگ” نوشته رافائل آگوایو و کتاب “خروج از بحران، آموزه های دکتر دمینگ درباره بیماری های مدیریت” نوشته ادواردز دمینگ و کتاب “چماق و هویچ دیگر کارایی ندارد” از پاول مارسیانو و کتاب “نه تشویق و نه تنبیه” نوشته الفی کهن مراجعه کنید. از نویسندگان داخلی نیز کتاب “نقش دل در مدیریت” نوشته مجتبی کاشانی از انتشارات سازمان مدیریت صنعتی می تواند راهگشا باشد.
پی نوشت: عید غدیر در سال 10 هجری قمری مصادف بوده است با انتهای اسفند ماه (احتمالا 29 اسفند) امروز که اولین پست را می نویسم 29 اسفند است و من این موضوع را به فال نیک می گیرم.